ups and downs

از بالا پایین‌های زندگی...

چطور بفهمم خیانت کرده است

زنم کلا با مردان بگو بخند می‌کند. راحت صحبت می‌کند. تا 3 صبح داخل تلگرام و اینستاگرام است و چت میکند. حتی وقتی میخابد اینترنت گوشی را خاموش نمیکند و به محض اومدن پیام بیدار میشود و چک میکند و جواب میدهد. گوشیش رمز داره. چندبار خواستم چک کنم به هیچ وجه اجازه نمیده. یکبار تونستم ایمیلش و چک کنم. با یکی از همکاران ایمیلهای کاملا کاری رد و بدل کرده بود ولی لحن صحبت زنم بیش از اندازه صمیمی بود. مثلا خلاصه متن یکی از ایمیلهای همسرم به او شبیه این بود: .... قربانت ... مراقبت بنما خدانگه دار!

پاسخ پریسا ضرب استجابی ، دکتری تخصصی روانشناسی :

سلام شما چه مدتیست ازدواج کردید؟ و ایا فرزندی هم دارید؟؟ دوست عزیز صرف صمیمی برخورد کردن کسی نمی توان برداشت غلط داشت و شما هم سعی کنید ذهیت خوبی برای خود ایجاد کنید!! اما مسئله مهمه اینه که میزان صمیمیت و رضایت شما و همسرتون چقدر هست ؟؟؟ با پاسخ درست به این سوال و سوالات دیگر خود میتوانی تشخیص درست بدهی! جهت بررسی دقیق تر و ارامش بیشتر حتما از یک متخصص در حیطه زناشویی مشاوره بگیرید. موفق باشید

پاسخ معصومه قزل ، سکس تراپیست درمانگر سی بی تی  اضطراب و افسردگی :

سلام دوست عزیز مشکل شما اسمش را می شود گذاشت حساسیتهای مردانه در رابطه با همسرتان. مثل همه حس های دیگر، تا حدی منطقی است و اگر از حد بگذرد و بی منطق شود، نه فقط سلامت و آرامش روان شما، که رابطه شما و همسرتان را هم تخریب می کند. نکته مهم تشخیص این است که این حس شما، آیا واکنشی منطقی به رفتار همسرتان است یا ناشی از حساسیت بیش از حد شماست. با توضیحاتی که خودتان داده اید، به نظر من تشخیص دوم درست تر به نظر می رسد. نکته خاصی در رفتار همسرتان نمی بینم که بگویم او باعث و بانی این حس شماست. حتی این که شب هم جواب پیام هایش را می دهد و تا صبح تلگرام چک می کند و... دلیل بر خیانت همسر شما نمی باشد. حساسیت شما، نتیجه ای جز فاصله بیشتر شما و همسر شما ندارد.اگر شاهد دیگری برای شک به رفتارهای همسرتان ندارید بهتر است این افکار وسواس گونه را باید به کمک یک مشاور درمان کنید. یک فرایند رفتار درمانی شناختی در چند جلسه به نظر لازم می رسد. با شما موافقم که نگران باشید این مساله به آینده رابطه شما لطمه می زند. پس زودتر به فکر حل مساله باشید. با آرزوی موفقیت.

پاسخ رویا هنری ، مشاور خانواده :

سلام دوست خوبم حتی فکر کردن به اینکه فرد مورد علاقه و مورد اعتماد شما ، به شما وفادار نبوده استراس آور و عذاب آوره و باعث میشه شما ناراحت شید و برای دونستن حقیقت به شدت کنجکاو بشین!! شمارو درک میکنم ، اما مواردی که بهش اشاره کردین صرفا دال بر خیانت نیست.بجای حساسیتهای ایجاد شده دیوارها و پنجره های رابطه تون رو بطور مناسب حفاظت کنید. پنجره های رابطه خود با خانمتون رو باز نگه دارید !! وقتی که نیازهای احساسی و جسمانی ما به بهترین وجه برآورده شن، تمایلی به جست و جوی اونها در مکان های دیگه نداریم. برآورده سازی نیازها و خواسته های ایشون و نیازهای خودتونو بررسی کنید.الان که تا حدی به ایشون ظنین شدین که توجه همسرتون به جای دیگری معطوف شده ،اگه عصبانی شین و ازش خرده بگیرید، این توجه عمیق تر خواهدشد. حسادت حسی طبیعیه ، اما تلاش کنید که توجه همسرتون رو بیشتر به استعدادها و توانایی های خودتون جلب کنید. به همسرتون چیزی بیشتر از یک دلیل برای دوست داشتن و ارزش گذاشتن به خود بدین. شما نمی تونید همسرتون رو با استفاده از تهدید و ترس در کنار خود حفظ کنید. یک مشاور خوب و توانا پیدا کنین و بطور مداوم برای بهره برداری از حمایت های مثبت و فعالانه در روابط خود ، باهاش در تماس باشین.ارتباط با مشاور میتونه در تدوین نقشه ای جامع تر از چگونگی حفظ رابطه با همسر خود و تقسیم شادمانه تر زندگی با همدیگه کمک رسان باشه. حضور خودتون رو در زندگی اثبات کنید.شما باید کسی باشید که همسر شما به او مراجعه می کنه. اگر نیازهای عاطفی، جسمانی و معنوی اونو به خوبی برآورده کنید، همسر شما هرگز به دنبال اونها نزد فرد دیگه ای نخواهدرفت.. شما اون قدر باید خوب باشید که کسی نتونه با شما برابری کنه. این مهم ترین رازی هست که از جدایی ها و به پایان رسیدن رابطه ها جلوگیری می کنه. با همسر خودتون درباره مسائل جنسی، شادی ها و تمایلاتتون راحت و صمیمی صحبت کنید. سرگرمی های جدید رو با هم امتحان کنید تا همه چیز رو شاد و هیجان انگیز حفظ کنید. با هم بخندید و شاد باشید... با آرزوی بهترینها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آیا عشق در یک نگاه ممکن است؟

در یک مهمانی پای صحبت یکی از دوستان نشسته بودم. او از خاطرات دوران دانشجویی خود سخن میگفت از روزی سخن میگفت که یک نگاه در یک جلسه او را 5 سال دررابطه ای نکاه داشت . او فارغ التحصیل رشته مکانیک از دانشگاه صنعتی شریف بود که برای بهبود کار و حرفه ی خود در دوره های آموزشی فن بیان شرکت کرده بود .در این دوره استاد به اوگفته بود اگر زمانی در حین همایش و سخنرانی احساس خستگی کردی در جمع مخاطبین خود چهره ی زیبایی را پیدا کن تا با دیدن او بتوانی انرژی مضاعفی برای ادامه سخنرانی خود بدست آوری. دست بر قضا درست وسط یک سخنرانی مهم درد وحشتناک میگرن به سراغ او آمد یکباره یاد سخن استاد خود افتاد با یک نگاه در جمع ناگهان بر چهره ی زیبای خانمی خیره ماند ، حس عجیبی بود سردرد میگرن لعنتی فراموش شده بود و تمام ذهن او فقط درگیر این بود که این سخنرانی تمام شود و او بتواند با این خانم صحبت کند. ثانیه ها و دقایق دیرتر و کندتر میگذشت اما بالاخره لحظه موعود فرا رسید و با گرفتن شماره تماس این خانم به بهانه ی همکاری دلش آرام گرفت. بعد از آن هر روز تب این عشق بیشتر و بیشتر میشد رابطه دیگر همکاری نبود، ادامه همان حس عشق در یک نگاه بود. وقتی داستان او به اینجا رسید آهی کشید که نشان از افسوس این رابطه بود… او میگفت هر روز بیشتر و بیشتر متوجه میشدم که ما اصلا زبان مشترکی نداریم دنیای ما دو دنیای متفاوت است هیچ کدام در این رابطه آرامش نداشتیم اما چرااااا این رابطه 5 سال به طول انجامید !!!

شاید این داستان واقعی برای شما خواننده ی عزیز هم اتفاق افتاده باشدو یا اگر هم خودت تجربه نکرده باشی حتما با واژه ی عشق در یک نگاه آشنا هستی

عشق در نگاه اول چیزی است که خیلی از افراد آن را تجربه می کنند. اما واقعا مرز این احساس با هوس یا هیجانات کاذب کجاست؟ شما جاذبه  خامی نسبت به فردی از جنس مخالف در خود احساس می‌کنید و سپس بسیار بیشتر از آن چیزی که عملا وجود دارد، دچار عواطف و احساسات می‌شوید. شما نه به این خاطر که عاشق شده‌اید، بلکه به این دلیل که ذهنتان تحریک  شده، مدام به او فکر می‌کنید. خصوصا اگر شما به دنبال یک اوج احساسی لحظه‌ای باشید و به عبارتی، دلتان بخواهد عاشق شوید و شریک زندگی تان را پیدا کنید.

انسان ها می توانند در یک نگاه عاشق شوندکه به  تب عشق معروف است٬ واله و شیدا شدن است٬ هوس است٬ یکمی هم بهتر جنون عشق است.این اوج احساسی یا «هوس در نگاه اول»، در پی یک آمادگی خودخواسته برای عاشق شدن به وجود می آید و بعد از آن، شما به محض دیدن کسی که معیارهای ظاهری مورد نظر شما را داشت احساس می کنید فرد مورد نظرتان را پیدا کرده اید. هر رابطه ای یک نقطه اوج دارد که در شروع آن قرار گرفته و یک نقطه فرود که در میانه آن قرار دارد. بعد از گذر از این نقطه های اوج و فرود، همه چیز به تعادل می رسد و شما می توانید درباره طرف مقابل قضاوت کنید که آیا واقعا او را دوست دارید یا نه، آیا او را به قدر کافی می شناسید یا نه و آیا او می تواند شریک زندگی شما باشد یا نه.

در واقع شما در ابتدای رابطه از نظر هیجانی در اوج هستید و همه چیز در نظرتان زیبا و فوق العاده است. در دوره فرود برعکس فکر می کنید و همه چیز از نظرتان به بن بست رسیده و مدام فکر تمام کردن رابطه هستید. اما در دوران تعادل هم هیجاناتتان را کنترل کرده اید و هم احساسات منفی جای خود را به شناخت بیشتر داده اند. بنابراین می توانید بهتر و عاقلانه تر تصمیم بگیرید.

تصمیم گیری در دوران اوج می تواند باعث سرخوردگی و شکست رابطه شود و تصمیم گیری در دوره فرود، ممکن است پشیمانی از اتمام رابطه و فرصت ندادن به خودتان را در پی داشته باشد

برخلاف باور بسیاری از ما که کار عشق مربوط به دل است، آنچه برای فرآیند عشق و عاشقی و عاشقانه ها می گذرد در مغز اتفاق می افتد و ترشح هورمون های مختلفی که فرمان شان را مغز به عنوان راهبر و فرمانده جسم و جان صادر می کند.مغز است که فرمان می دهد جایی ضربان قلب تان فراتر از تصور بزند و جایی به آرامش و خلسه ای عاشقانه برسید که پیش از آن تجربه اش نکرده اید.

در مغز عاشق چه می گذرد؟

. متخصصان عشق را به سه مرحله تقسیم می کنند مرحله اول جذب شدن در این مرحله ما و معشوق چنان به هم جذب می شویم که بخش مهمی از انرژی ذهنمان برای مفهوم با هم بودن صرف می شود.

بعد از آن مرحله پیوستن  به هم است که در این مرحله دو نفر تمایل پیدا می کنند در کنار هم باشند و رابطه را شروع می کنند و در این رابطه با هم مفهوم عشق را تجربه می کنند و مرحله سوم صمیمیت و تعهد است.

در هر یک از این مراحل در مغز ما با توجه به ترشح هورمونها اتفاقاتی می افتد که باعث می شود ما احساس عاشقی کنیم. بین مغز عاشق و مغز فرد معتاد شباهت هایی وجود دارد در هر دوی این افراد یعنی فرد عاشق و فرد معتاد، تمایل زیادی به آنچه که به آن وابستگی وجود دارد، دیده می شود. آنچه که به آن عاشق یا معتادیم ما را به این سمت می برد که بخواهیم آن را برای خودمان تکرار کنیم.

مغز است که فرمان می دهد جایی ضربان قلب تان فراتر از تصور بزند و جایی به آرامش و خلسه ای عاشقانه برسید که پیش از آن تجربه اش نکرده اید

هورمون های عشق

بعد از اینکه ارتباط شکل گرفت و فرد عاشق شد، در مرحله جذابیت سطح هورمونهای  مغز در فرد شروع به تغییر می کنند.

ترشح این هورمونها باعث میشود عاشق حواسش به معشوق جلب  شود تا او را بیابد و در اختیار خودش بگیرد، سوخت و سازش بیشتر می شود و خوابش کمتر می شود. میل به تکرار و نزدیکی به موضوع عاشقی  در فرد بیشتر می شود .در عین حال که سختی زیادی تحمل می کند. همچنان امیدوار است . وقتی عاشق می شوید در ابتدای امر به او اعتماد می کنید و به همین دلیل است که امید به زندگی در شما بالا می رود. .

تحقیقات نشان می دهند اگر فرد ارتباط خود با معشوقش را به سطح شناختی نیاورد و فقط بخواهد عشق زیستی را تجربه کند، بعد از سه سال رابطه اش به پایان می رسد؛ چون این هورمون ها سه تا چهار سال در مغز افراد بالا باقی می مانند و بعد از آن میزان آنها دوباره پایین می آید و به همین دلیل است که بیشتر جدایی ها و طلاق ها بعد از این مدت رخ می دهند. بعد از این مدت دیگر دو نفر نمی توانند صرفا به دلایل زیستی کنار هم بمانند.

بعد از پایین آمدن هورمون ها در دوران عاشقی چه باید کرد؟

بعد از اینکه هورمون ها پایین آمدند، ما باید خودمان با آگاهی، شناخت و تمرکز روی رابطه، آن را به مرحله سوم که صمیمیت و تعهد است برسانیم. در غیر این صورت در ابتدا طلاق جنسی و بعد طلاق عاطفی و بعد از آن طلاق قانونی رخ می دهد.

فرآیند عشق چیزی نیست جز ارضای نیاز و باید ببینیم نیاز ما چیست. اگر این نیاز صرفا فیزیولوژیک باشد ما عشق شهوانی را خواهیم داشت. اگر نیاز ما صرفا داشتن سرپناه و حمایت و مراقبت باشد، ما عشق کودکانه را خواهیم داشت و به والد -مراقب نیاز داریم، نه معشوقی پخته.  عشق پخته، عشقی است که فرد به آن زمان داده، در این زمان طرف مقابلش را شناخته، قدمت میل به تکرار در او ایجاد کرده و توانسته است از منظر ساختار نورولوژیک در هماهنگی بین سمت راست مغز یعنی مغز شناختی و بخش های زیرین مغز تعادلی برقرار کند و معشوق را در کنار خود نگه دارد تا از هم لذت ببرند.

دلایل و ریشه های عشق در یک نگاه

*بوی معشوق: بو، هم می تواند موجب ترس، خشم، درد و نفرت باشد و هم موجب آرامش، مهربانی، عشق،  لذت و رضایت، بنابراین عامل مهمی که موجب بهم گره خودن مردمان می شود، بو هست

*اجرای نمایشنامه کودکی، کودک بین 7 – 8 سالگی، پیش نویس زندگیش را نوشته و نمایشنامه ای برای خود طرح می کند. یعنی ممکن است من و شما در ذهنمان یک تصویر از شخصی را  داشته باشیم که قرار است عاشقش شویم

*نداشتن قدرت ارزیابی و قضاوت، در وقت تب عشق قدرت ارزیابی، قضاوت و تصمیم گیری را از دست می دهیم بنابراین در حالی که ممکن است 40 سال سن داشته باشیم اما احتمـالا  5 – 6 ساله عمل خواهیم کرد اغلب اوقات فقط یک چیز در آن فرد توجه ما را به خود جلب می کند مثل: زیبایی، شهرت، محبوبیت ،اصالت، قدرت، پول و …

*کسانی که حوصله آنها از زندگی سررفته و به دنبال هیجان می گردند، بر این باوریم که این هیجان را می شود با خطر کردن به وجود آورد بنابراین در اینگونه موارد سراغ کسی می رویم که می دانیم حتما خطراتی پیش رو خواهیم داشت و به ما آسیب خواهد رسید و یا سراغ کسی می رویم که می دانیم امکان نزدیکی و دسترسی به او نیست

*کسانی که تنها هستند: به یکباره در یک مهمانی یا در یک محل و یا محیط کار برای اولین بار یا بعد از مدتی فردی را می بینیم که فکر می کنیم او می تواند تنهایی ما را برطرف کند و دار عشق در یک نگاه می شویم.

* افرادی که خالی هستند: اینها کسانی هستند که به دنبال شخصی می گردند که خلأ آنها را پر کند، بنابراین دیگری را گرفته و در وجود خالی خود قرار می دهیم اما اشکال کار در این است که همانند جسـم مان که هر شیء خارجی را پس می زند، از لحاظ روانی هم هر کسی را که به درون خود راه دهیم پس از مدتی حتما ًاو را بیرون خواهیم انداخت.

*کسانی که احساس امنیت نمی کنند :کسی که امنیت ندارد همواره به دنبال پناهگاه خواهد بود، بنابراین ممکن است من و شما فقط به دنبال پناهگاهی باشیم که بتوانیم با قرار گرفتن در آنجا برای مدتی به امنیت برسیم زیرا وجود نا آرام ونگران ما به یک همچین محلی نیاز دارد.

*پایین بودن حرمت نفس : یعنی آن زمانی که ما برای خود ارزش، اهمیت و احترامی قائل نیستیم ،خود را کمتر و پائین تراز دیگران می دانیم و درنتیجه به دنبال کسی هستیم که با حضور او ارزش و اهمیت پیدا کنیم.

*میل به خواستنی بودن، این احتیاج که، دوستمان داشته باشند، ما را به جایی می رساند که دیگری را آنچنان دوست داشته باشیم که او هیچ چاره ای جز دوست داشتن ما نداشته باشد، به این معنی که من آنچنان حیران و شیدای تو هستم و با همه چیز تو به هر صورت و شکلی می سازم که تو را داشته باشم (کنیز و غلام تو می شوم تا تورا داشته باشم) .

*معتادین به عشق:مانند کسی که به مواد مخدر  اعتیاد دارد و به محض اینکه که ماده مخدر را ببیند کنترلش را از دست می دهد، یعنی افرادی هستند که مدام در پی جستجو کردن برای عاشق شدن و کسب هیجان عاشقی می باشند ( عاشق عاشق شدن ) و فقط می خواهند احساس عشق را داشته باشند و نه اینکه آن را با فرد خاصی تجربه کنند.

بنابراین بگذارید راحتتان کنم:

آدم سالم تب عشق پیدا نمی کند.

آدم سالم کسی نیست که در یک نگاه عاشق بشود.

عشق در یک نگاه هست اما نشانه گرفتاری است٬ نشانه بیماری است. نشانه اشکال است و حتما هم دوران کوتاهی خواهد داشت.

نویسنده : سعیده مصافی

https://goo.gl/MQvZ67

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تنبلی و عدم داشتن اراده

سلام 26 ساله و متاهل هستم . مشکلی که دارم اینه که نمیتونم هیچ کاری رو به سرانجام برسونم مثلا ناتمام ماندن تحصیل دانشگاهی ؛ یا تصمیم میگیرم نمازم را شروع کنم چندروز میخونم و ول میکنم و تصمیم به لاغری دارم 4؛5ساله کاری نکردم یا یکی دوجلسه رفتم باشگاه و اونم ول کردم اراده ندارم چیکار کنم؟ خیلی ناراحتم از این وضع.

پاسخ مشاور هدی بدوی :

سلام گاهی نداشتن هدف واضح و روشن و بی برنامگی باعث میشه که کند پیش بریم و پیشرفت رو متوجه نشیم و یا واقعا در جا بزنیم . همین فرد رو ناامید میکنه . بررسی های بیشتر لازمه روابط با همسر و خانواده و دوستان به چه صورته ؟ در طول روز چه کارهایی انجام میشه ؟ با نوشتن اهداف و همینطور برنامه هفتگی ( منطقی و درست ) خودتون رو محکوم به موفقیت کنید ! موفق باشید

برای ارتباط با این مشاور روی لینک زیر کلیک کنید:

https://goo.gl/1rEmoH

پاسخ مشاور رویا هنری :

سلام دوست خوبم عوامل بسیاری در این زمینه دخیل هستن که از مهمترین اونها میشه به موارد زیر اشاره کرد:ترس از شکست، خود کم بینی، توقع افراطی از خود، اطلاعات ناکافی برای انجام کار، مشخص نبودن اولویت ها، تردید داشتن، نا آشنایی با شیوه های حل مسئله، پیش داوری، ناتوانی در درک اقدام به جا و به موقع، نداشتن برنامه، ضعف در آشنایی با وظایف خود، فشار کاری بیش از اندازه و خستگی ناشی از اون، انجام فعالیتهای متنوع هم زمان، در اختیار نداشتن ابزار لازم برای کار و فعالیت، بیماری های جسمی، کمال گرایی وسواس گونه، پرخوابی و تن پروری از مهم ترین عوامل نیمه تمام گذاشتن کارها هستن!! گاهی ممکنه همراهی چند علت موجب بروز مشکل بشه. چند راه برای تغییر این مشکل پیشنهاد میکنم: توجه به زمان و فرصت،تعیین وقت معین برای هر کار،تلاش برای ایجاد انگیزه،کوچک کردن کار،اولویت بندی کردن کارها : کارهامون رو بر این اساس اولویت بندی کنیم:کارهای فوری و مهم،کارهای فوری و غیرمهم، کارهای غیرفوری و غیر مهم ، کارهای غیرفوری و مهم کشف ضعف ها و قوت های خود، تغییر محیط، استفاده از عهد و پیمان، استفاده از وقت اختصاصی برای جبران کارهای عقب مونده، دست برداشتن از کمال گرایی،غلبه بر ترسها، حذف قاتلین وقت، یاری گرفتن از توانمندیهای دیگران، عدم پرداختن به حاشیه ها،تمرین نه گفتن و.... دوست عزیز نیمه تمام گذاشتن کارها مثل سرماخوردگی نیست که با خوردن چند قرص و استراحت رفع بشه، بلکه مثل بیماری سینوزیته که اگر مراقب نباشیم دوباره عود می کنه. داروی اون هم برنامه ریزی و مراقبت همیشگیه. با به پایان رسانیدن کارهای نیمه تمام آرامش رو به خودمون هدیه کنیم !! با آرزوی بهترینها

برای ارتباط با این مشاور روی لینک زیر کلیک کنید:

https://goo.gl/VQwfpp


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چگونه خشم خود را مدیریت کنیم؟

خشم نوعی هیجان است و پدیده‌ای کاملا طبیعی است و مانند سایر احساسات از عواطف انسانی سرچشمه می‌گیرد و در واقع نمود سلامت و تندرستی است و شامل نشانه‌های فیزیکی مثل تندشدن ضربان قلب، افزایش فشار خون و میزان آدرنالین در خون است. خشم یک نیروی انگیزه بخش است و اگر به درستی استفاده شود و سازنده باشد، می‌تواند به شما احساس قدرت بدهد و کمک‌تان کند به سمت چیزی که می‌خواهید جلوتر بروید،تا اینجا با این هیجان سالم مشکلی نداریم…
هیجان سالم ۳ تا ۵ ثانیه به طول می‌انجامد،زمانی که تحت شرایط استرس‌زا هستیم و به استرس واکنش نشان می دهیم،تعادلی که بین سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک وجود دارد به هم می خورد؛در واقع سیستم سمپاتیک پیشی می گیرد و آماده دفاع از بدن می شود و هنگامی که این هیجان از کنترل فرد خارج شود مستعد یک حس مخرب و ویرانگر است و می‌تواند پیامدهای ناگواری را به همراه داشته باشد و از آنجایی که سلامتی مهم‌ترین بخش زندگی هر فرد است،طبعا فردی که زود از کوره در می‌رود و مدام عصبانی‌ست باید در انتظار عواقب ناگوار جسمی و روانی آن نیز باشد.

گام‌هایی برای مدیریت خشم:

گام اول: تنفس دیافراگمی (۶_۲_۴)
یک دست خود را روی قفسه سینه و دست دیگر را روی شکم قرار دهید،هنگام نفس گرفتن سعی کنید شکم بالا بیاید نه قفسه سینه ورزش‌کاران و خوانندگان این تنفس را به خوبی بلدند شما هم با تمرین می‌توانید یاد بگیرید،۴ شماره نفس بگیرید ۲ ثانیه مکث کنید و ۶ شماره نفس را بدمید،این کار را چند بار به مدت ۵ دقیقه انجام دهید.

گام دوم: آرام سازی جسم (تکنیک لاک‌پشت ماورایی)
ترک موقعیت می‌تواند گزینه خوبی باشد،قدم‌زدن در هوای باز و تنفس دیافراگمی بسیار کمک کننده است، در مواقع بروز خشم موقعیت جسمانی خود را تغییر دهید مثلا اگر ایستاده‌اید بنشینید،یکی از بهترین تکنیک‌ها تکنیک لاک‌پشت ماورایی‌ست لاک خیالی خود را به صندلی تکیه دهید و دست و پاها را مثل لاک‌پشت شل کنید و ۵ دقیقه در همین حالت بمانید.

گام سوم: آرام‌سازی ذهن (تکنیک حباب نامعلوم)
با تمرین می‌توان سیستم سمپاتیک را تحت کنترل قرار داد چرا که ذهن باید وارد درمان شود،به عنوان مثال تمرینات مدیتیشن گزینه خوبی‌ست،تمرکز روی شمارش معکوس اعداد بسیار موثر است و در تکنیک حباب نامعلوم روی یک صندلی بنشینید چشم‌ها را ببندید و یک حباب نامعلوم را از بینی به نای و سپس به شش‌ها هدایت کنید و به دفعات ۵ دقیقه تکنیک را انجام دهید.

گام چهارم: استفاده از وسیله‌ای برای تحریک
به طور مثال یک کش به دور مچ خود بیندازید و در مواقع عصبانیت مدام کش را بکشید،می‌توانید از آبنبات‌های تند زنجبیلی هم استفاده کنید.

گام پنجم: تعهد نامه منفعل
هنگام خشم سیستم سمپاتیک فعال می‌شود که به CNS یا همان سیستم عصبی مرکزی مربوط نمی‌باشد،پیام به هیپوکامپوس داده می‌شود و اصلا کورتکس داده نمی‌شود،به همین منظور یک تعهدنامه کتبی مبنی بر اینکه «قرار نیست عصبانی شوم…» و یا « قول داده‌ام و تعهد می‌کنم…» را جلوی چشمانتان نصب کنید این دستور از بینایی به کورتکس وارد می‌شود و پیام ارادی می‌شود.

گام ششم: به جای سکوت گفتگو کنید
در مورد موضوعی که شما را عصبانی کرده با فردی صحبت کنید و از ته دل در مورد خشم خود گفتگو کنید.

فراموش نکنید این راهکارها در کوتاه مدت موثرند اما به طور کامل خشم شما را از بین نمی‌برد،با تمرین آن‌ها می‌توانید از واکنش سریع خود جلوگیری کنید اما اگر میزان خشمتان بالا و آزار دهنده است پیشنهاد می‌کنیم از یک مشاور راهنمایی بگیرید.

نویسنده: سیما سهیل الوندی ، زوج درمانگر،مشاور خانواده

برای خواندن مقالات روانشناسی مرتبط کلیک کنید:

مشاوره روانشناسی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تحقیر شدن

سلام 

من 25سالمه مشکلم اینه ک از کودکی همیشه تحقیر میشم از خانواده گرفته تا فامیل و دوستی ک بامن در ارتباطه .خیلی اعتماد ب نفس کمی دارم .قدرت گفتاریم خیلی ضعیفه بخاطر همین تحقیر میشم نومه.شتاری بد نیست ولی وقتی ک میخوام جمله ای رو ب زبون بیارم قاطی میکنم.بهم کم اهمیت میدن حس بدی دارم. از لحاظ روحی خیلی اسیب دیدم‌.تو جمع همیشه سعی میکنم ساکت باشم تا بهم نخندن مسخرم نکنن.نمیدونم چیکار کنم.همیشه دوس دارم تنها باشم .البته قیافه و کوچیک اندام بودنم هم بی تاثیر نیست .


پاسخ مشاور خانواده ، رویا هنری:

سلام دوست خوبم باید توجه داشته باشین که اگه خودتون احساس می کنید که فرد دوست داشتنی نیستید و خودتونو دست کم بگیرید ، اونوقت این حس به دیگران هم منتقل شده و اونها هم تصور می کنن که نمیتونن شما رو دوست داشته باشن. اگه تصور کنید که فقط استحقاق اهانت و تحقیر رو دارید، چیزی جز این هم عایدتون نخواهد شد.باید نگاه عمیق تری به درون خودتون بندازین و اعتقادات خودتونو زیر سؤال ببرید. افرادی که شما رو تحقیر می کنن و قصد آسیب رسوندن به شما رو دارن، در درجه اول باید خودشون رو بیازارن تا بتونن شما رو آزرده کنن!! یک انسان موفق، و با اعتماد به نفس هیچ نیازی به تحقیر دیگران نداره. شاید این افراد از دیگران انتقادهای سازنده ای بکنن ، اما هیچ وقت بقیه رو تحقیر نمی کنن. بعضی از افراد به طور کلی نظر منفی نسبت به دیگران دارن چون به دلیل کمبودهایی که احساس می کنن دوست دارن خودشون رو قدرتمند تر از سایرین جلوه بدن تا به این طریق بر تزلزل شخصیتی خودشون غلبه کنن.قبلاً کسی اونها رو آزرده کرده و چون توانایی مقابله با اونو نداشتن، با تحقیر دیگران سعی می کنن از موقعیت فعلی خود دفاع کنن.افرادی که به شدت شما رو تحقیر می کنن با این کار فقط ناراحتی، عدم موفقیت، و بی هدفی خودشونو در زندگی به نمایش می گذارن و این مشکل اونهاست نه شما !!! دونستن این مطلب به شما کمک می کنه که راحت تر بتونید در کنارشون به زندگی عادی خود ادامه بدید و حرف هاشونو نشنیده بگیرید. اگه بدونید که مشکل از طرف مقابله نه شما، می تونید منطقی با مسائل برخورد کنید و از حرف ها و کنایه هاشون ناراحت نشین. شما با جواب دادن به اونها در حقیقت وارد بازی ساختگیشون میشید، و در نهایت خودتون رو آزار دادین. یکی از واکنش های مناسبی که در مقابل این افراد می تونید از خودتون بروز بدید اینه که بهشون بگید: “از پیشنهادت ممنونم” و بعد هم به ادامه کار خودتون بپردازید. با بیان این عبارت شما در حقیقت به بحث پایان میدین. اونها منتظر هستن که شما از خود عکس العمل نشون بدین و زمانیکه این کار رو انجام نمیدین، دیگه چیزی برای گفتن نخواهند داشت. زمانیکه نظرات دیگران سبب آزرده کردن شما میشه باید نگاهی عمقی به درون خود داشته باشید و ببینید دلیل اصلی این رنجش خاطرها چیه. با این کار هم عکس العمل شدید نشون ندادید، هم بر روی خود دقیق تر شدین.دیگران تا زمانیکه شما به اونها اجازه ندین، نمی تونن شما رو آزار بدن. در بعضی مواقع بهتره نگاهی به طرز برخورد خود با طرف مقابل داشته باشید و ببینید شما چه کاری انجام دادید که او به خودش اجازه داده تا یک چنین حرفهایی به شما بزنه . شما نیاز به تایید دیگران ندارید. راهی سریع برای ایجاد عزت نفس اینه که به دنبال تایید گرفتن از دیگران نباشید.گاهی اوقات نظر دیگران به این دلیل شما رو آزرده میکنه چونکه از اونها انتظار تایید ۱۰۰% داشتید،می تونید از میون نظریات اونها برای خود یک هدیه پیدا کنید!!! می تونید به یکی از نقاط ضعف و یا قوت خود در بین نظریاتشون پی ببرید؛ اگر قوت بود اونو افزایش و اگر ضعف بود در پی جبرانش باشید. در زندگی برای این که بتونید به خودتون کمک کنید و از مشکلات بگذرید، باید انعطاف داشته باشید. بد نیست بدونید آدم های موفق همیشه افراد زیرک و باهوشی نبودن، بلکه افرادی بودن که انعطاف داشتن. اونها تونستن با شرایط مختلف خود رو وفق بدن. اگر نتونید خودتونو با افراد و موقعیت های اطراف تا حدی که لازمه وفق بدید، نمی تونید حرکت کنید؛ بنابراین با اولین تحقیر، خودتون رو نبازید و دست از تلاش برای موفقیت برندارید.گاهی نیاز دارید خودتون رو به دیگران ثابت کنید و مهم تر این که خیلی وقت ها لازمه خودتون رو به خودتون ثابت کنید !!. در مقابل بحران ها کنار نکشید.اجازه ندید بحران ها شما رو در خود حل کنن. بعضی وقت ها این خود ما هستیم که توانایی هامونو دست کم می گیریم نه دیگران و در واقع از درون تحقیر می شیم نه از بیرون! از چالش، فرصت بسازید.هر بحرانی می تونه موقعیتی باشه برای پیش رفتن، برای پریدن و پیشرفت. برای آینده برنامه بریزید و فکری جدی برای حل مشکلاتتون بکنید. همچنین شاید بعضی رفتارهاتون باعث شه تا دیگران تحقیرتون کنن بنابراین شخصیتتون رو بررسی کنید و عواملی رو که باعث تحقیرتون میشه از رفتارهاتون حذف کنید. موفق باشین


پاسخ روانشناس بالینی ، هدی بدوی :

سلام اطرافیان ناخواسته مممکنه باعث شکننده شدن روحیه و لطمه خوردن عزت نفس ما بشن نیاز به دوست داشته شدن و احترام یک نیاز طبیعیه و حق شماست چطوره شروع کنید به گرفتن حقتون؟ اعتماد به نفس شما باید تقویت بشه ، راههای تن آرامی رو یاد بگیرید و روی افکارتون باید کار بشه مهارتهای گفتگو از طریق آموزش ابراز وجود و تمرین بهتر میشن جلوی آینه تمرین سخنرانی کنید بهترین چیز اینه که با یک مشاور در تماس باشید موفق باشید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ضرورت آموزش پیش از ازدواج

چه ضرورتی دارد در مورد آموزش پیش از ازدواج بدانیم..

 

نهاد خانواده  یکی از نهاد های مهم اجتماعی است که با ازدواج آغاز می شود.سنگ بنای نهاد خانواده با ازدواج گذاشته می شود.

ما از دیر باز معتقد بوده ایم :

هست اول چون نهر معمار کج        تا ثریا می رود دیوار کج

ما در انتخاب خانواده ای که در آن به دنیا آمده ایم هیچ گونه اختیاری نداشته ایم اما معمار خانواده آتی خود خواهیم بود.

ازدواج یک نقطه عطف در زندگی انسان است و یکی از مهم ترین تصمیمات طول زندگی فرد است.

با ازدواج خانواده تشکیل می شود و نظام خویشاوندی شکل می گیرد و نسل بقا پیدا می کند

ازدواج موفق پایه و بنیان عالی برای ایجاد خانواده شاد و مستحکم است و هیچ چیزی در جهان نمی تواند زندگی انسان ها را شاداب تر و بهتر کند مگر افزایش ازدواج های موفق حتی استحکام یک کشور با استحکام خانواده ها همبستگی دارد.

ازدواج دارای ابعاد اقتصادی-اجتماعی,فرهنگی و بین فردی است آیات و احادیث پیامبر دلیل روشنی بر توجه دین به ازدواج دارد

قرآن می فرماید:

زمان بی شوهر و مردان مجرد از خودتان را و مومنان از غلامان خود و کنیزانتان را عقد ازدواج ببندید,اگر تهی دست باشند,خداوند از فضل و کرم خویش بی نیاز گرداندشان که خداوند قرآنی بهش و داناست.(نور -آیه ۳۲)

زنان پذیر در خود مردان پلیدند و مردان پلید در خور زنان پلیدو زمان پاک شایسته مردان پاک اند و مردان پاک شایسته زمان پاک,آنان(آیه و صفوان)

از آنچه که می گویند بدوزند,آنان آمرزش و روزی فراوانی دارند(نور آیه ۲۶)

پیامبر اسلام می فرماید :ازدواج سمت من است

ای جوانان!بر شما باد ازدواج

بر شما باد که همسر دین دار انتخاب کنید .

 

برای اینکه بخواهیم در خانواده با مشکلات کمتر و آسیب های کمتری روبه رو باشیم نیاز هست که در مورد ازدواج آموزش ببینیم

آیا ازدواج نیاز به آموزش دارد!

آیا اجداد و نیاکان ما برای ازدواج آموزش می دیدند که ما الان نیاز,به

آموزش داشته باشیم

آیا این مسئله این قدر جدی است که باید برای آن آموزش دید!

بله ازدواج نیاز به آموزش دارد و بله نیاکان ما هم به صورت چهره به چهره

به دلیل ساده تر بودن زندگی,آموزش رو از محیط خود دریافت می کردند

  • اما امروزه به دلیل زمان اندکی که اعضای خانواده با هم هستند و تعداد نفرات کمتری که با هم زندگی می کنند ما نیاز داریم که برای ازدواج آموزش ببینیم و درباره آن یاد بگیریم.

برای اینکه لزوم آموزش پیش از ازدواج را در یابیم ازدواج را با چند مساله دیگر در زندگی روزمره مقایسه می کنیم.

گرفتن گواهینامه رانندگی در مقایسه با عقد ازدواج

 

برای گرفتن گواهینامه ۳ مرحله را باید طی کنیم

۱-معاینه چشم و آزمون بینایی

۲-امتحان آیین نامه و قوانین رانندگی

۳-امتحان رانندگی و اثبات مهارت رانندگی

 

اما برای ازدواج تنها حضور در یک دفترثبت ازدواج همراه با دو شاهد و اجازه پدر دختر یا جد پدری و در صورت عدم اجازه ی پدر یا جو پدری اجازه دادگاه و پرداخت هزینه ثبت شما می توانید ازدواج کنید.

رانندگی بد باعث خسارت های فیزیکی و عاطفی و حشتناکی می شود,اما ازدواج بد و طلاق چه خساراتی دارد

  • پس برای ازدواج هم مثل رانندگی باید از مراحلی عبور کرد:

۱-آزمون بینشی برای اثبات کفایت و رشد متناسب بینش فرد در مورد تشکیل یک خانواده

۲-گذرانید آزمونی درباره ی آشنایی با مشکلات و انتظارات ازدواج و قوانین

حاکم بر زندگی مشترک

۳-گذراندم آزمون عملی در جهت اثبات مهارت های ارتباط مثبت و مهارت های حل تعارض

اگر جامعه امروزی نیاز به تربیت  رانندگان جدید دارد بی تردید به  تربیت همسران جدید و والدین جدید و خویشاوندان جدید هم نیاز دارد.

  • صرف وقت برای برگزاری مراسم ازدواج در قیاس با یادگیری درباره ازدواج

 

به راستی برای مراسم عروسی که یک یا دو روز بیشتر طول نمی کشد چقدر وقت صرف می کنیم..

در حالی که برای ازدواج که یک عمر به طول می انجامد نه چندان پولی صرف نمی کنند حتی حاضر به صرف وقت هم برای آن در بسیاری از موارد نیستند .

دیوید اولسون می گوید:

همسران انرژی زیادی را برای انتخاب کیک عروسی

صرف می کنند,ویکی که توسط میهمانانی چند دقیقه مصرف می شود حال آنکه باید انرژی خود را برای آموختن اصول پویای ازدواج و بالا بردن مهارت های لازم برای همسر شدن و پدر و مادر شدن به کار ببرند و متاسفانه این اشتباه بزرگ جوانان ماست .

  • برنامه ریزی برای شغل و حرفه در قیاس با ازدواج

 

اگر بخواهید مهندس شوید  دوازده سال دوره تحصیلی و بعد کنکور و ۴ سال به طور اختصاصی در دانشگاه باید تحصیل کنید.

بعد از تحصیل سال ها باید تجربه آموزی کنید تا مهارت لازم را بدست آورید.

همه می دانندپیشرفت شغلی مسیری پر پیچ و خم و طولانی است اما در مورد ازدواج چنین دیدگاهی ندارند .

در جامعه ما برای ازدواج کافی است کسی را در نظر بگیرید .اگر عاشق هم بودید که چه بهتر و اگر هم نبودید اشکالی نداردباهم طی چند جلسه آشنا خواهید شد و بعد هم ازدواج خواهید کرد و روز بزرگ که فرا رسید مراسمی با شکوه برگزار خواهید کرد که هر چه با شکوه تر باشد بهتر است.

بعد از آن همسران هستند و راهنمایی اندک و کمبود آموزش و تجربه که گاه تا پایان زندگی ادامه خواهد یافت.

امیدواریم شما دوست عزیز که این مقاله را مطالعه کردین به ازدواج حداقل در حد هر برنامه ی مهم دیگری نگاه کنی هر چند ما معتقدیم که ازدواج یکی از مهم ترین برنامه های زندگی هر فرد است.

اگر ازدواج خوبی نداشته باشیم شادی و رضایت ما از زندگی کم خواهد شد و همچنین ممکن است به سایر اهداف در زندگی نرسیم و فرزندان شاداب و سالمی نمی توانیم تربیت کنیم .

بهترین خودت باش …

نویسنده : نجمه دهقان ، روانشناس بالینی

منبع: تلیار رسانه همراه مشاوره و روانشناسی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰